۰۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۴۲۸۶۴۲
انتفاضه شعبانیه برگی از مقاومت اسلامی عراق

انتفاضه شعبانيه و كنشگری حوزه نجف اشرف؛ از بیانیه‌های آیت الله خوئی تا تحفظ آیت الله سیستانی

بررسی انتفاضه شعبانیه و نقش حوزه نجف اشرف در این نهضت مردم عراق از آنجا حائز اهمیت است که امروز نیز عراق بیش از هر زمانی به حمایت مرجعیت از مقاومت اسلامی عراق نیاز دارد.
انتفاضه شعبانيه عراق



با توجه به فراگیر شدن جبهه‌های مختلف در منطقه و تقابل محور مقاومت در برابر محور تکفیری ـ صهیونیستی بررسی ریشه‌ها و پیشینه مقاومت اسلامی در کشورهای مختلف منطقه به منظور آگاهی از آفت‌ها و تجربه‌های گذشته مقاومت اسلامی بسیار ضروری به نظر می‌رسد. در این میان نقش آفرینی نهاد مرجعیت به عنوان نهاد اصلی جهان تشیع در تحولات منطقه حائز اهمیت است. در همین راستا یکی از مهم‌ترین جریان‌های مقاومت که ابتدای دهه نود بروز پیدا کرد "انتفاضه شعبانیه عراق" است. ملت عراق که امروز نیز شاهد فراگیر شدن فعالیت مقاومت اسلامی برای مقابله با جریان تکفیری و اشغالگری است، در سال 1990 و پس از حمله عراق به کویت توانسته بود گام مهمی را در راستای سرنگونی حکومت صدام حسین بردارد اما به دلیل برخی مشکلات نتوانست به این مهم دست پیدا کند. در این گزارش تلاش می‌شود رویکرد و اقدامات حوزه علمیه نجف اشرف و برخی علمای تراز اول عراق در راستای هدایت این انتفاضه مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.

از آنجا که در مورد نحوه آغاز و دلایل فراگیر شدن انتفاضه عراق بسیار سخن گفته شده است، در اینجا نمی‌خواهیم به نحوه شکل گیری انتفاضه بپردازیم اما به صورت خلاصه باید یادآوری کرد که پس از حمله عراق به کویت و دخالت نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا، ارتش عراق ضربات سنگینی را در خاک کویت متحمل شد. پس از بازگشت برخی نیروهای سرخورده ارتش و افزایش نارضایتی مردم نسبت به سیاست جنگ طلبانه صدام، گفته می‌شود جرقه انتفاضه از شهر بصره و به دست فردی به نام ابو حیدر در 14 شعبان 1411 زده شد. این افسر عراقی با شلیک چند گلوله تانک به سمت مجسمه صدام اولین نافرمانی علنی ارتش را بروز داد که با استقبال بالای مردم و تبدیل آن به یک انتفاضه مواجه شد. رفته رفته این نارضایتی در شهرهای مختلف عراق نیز دامنه گیر شد و دیری نپایید که 14 استان مهم عراق به دست انقلابیان افتاد.

در این گزارش تحولات نجف به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای جنوب عراق و مرکز حوزه علمیه شیعیان مورد توجه قرار خواهد گرفت و نحوه واکنش علما و مراجع نسبت به این انتفضا مورد بحث قرار می‌گیرد. رژیم بعث برای مقابله با اعتراضات فضای نجف را کاملا امنیتی کرده بود اما با این وجود شماری از نوجوانان و جوانان به خیابان‌ها ریختند و به درگیری با نیروهای امنیتی پرداختند. این درگیری‌ها که تلفاتی را نیز به همراه داشت، به موفقیت جوانان همراه بود و مراکز دولتی و اداره‌های یکی پس از دیگری به دست انقلابیان افتاد. در ادامه نیز شمار بسیاری از نیروهای امنیتی به کوفه گریختند اما در آنجا هم پس از چند ساعت درگیری پرچم‌های سفید را برافراشته و تسلیم شدند.

 

دو بیانیه مهم آیت‌الله خوئی در زمان انتفاضه نجف

به هر حال وضعیت در نجف به گونه ای رقم خورد که نیاز به دخالت آیت الله خوئی، رهبر دینی و زعیم حوزه نجف احساس می‌شد. اگرچه رویکرد سیاسی آیت الله خوئی همواره متکی بر عدم دخالت در امور سیاسی بود اما در این مورد به نظر می‌رسد که چاره ای جز ورود به ماجرای انتفاضه نبود. خود آیت الله خوئی  و فرزندانش نیز در ابتدا در حاشیه اتفاقات بودند اما پس از اینکه اوضاع نجف حالتی بحرانی به خود گرفت و خبر از غارت اموال عمومی و برخی انتقام گیری‌ها به گوش رسید، بسیاری از اساتید حوزه و شیوخ عشایر نزد آیت الله خوئی رفتند و از او در مورد این اتفاقات کسب تکلیف کردند. زعیم حوزه نجف در تاریخ 18 شبعان 1411 بیانیه اول خود را در خصوص تحولات نجف صادر کردند. نکات مهم این بیانیه که در آن بیشتر به امور انسانی پرداخته شده بود از این قبیل است: 1. دفن اجساد. 2. آماده سازی بیمارستان‌ها و کمک به تجهز درمانگاه‌ها. 3. انتقال دستگیرشدگان از صحن شریف به مکانی دیگر. 4.رسیدگی عاجل به زخمیان. 5. بازگرداندن اموال عمومی که از مراکز دولتی به یغما رفته بود. 6. توزیع عادلانه مواد غذایی و کمک به مستمندان.

از هجدهم شعبان به بعد بیت حضرت خوئی مبدّل به پایگاه سامان‌دهی اوضاع شهر نجف و خط دهی به انتفاضه شد. مجموعه ای از افسران مرتبط با مرجعیت مبادرت به تاسیس کمیته سرّی کردند تا ضمن تهیه طرح و برنامه دفاعی، بریادگیری و استفاده از سلاح توسط جوانان و برقراری کانال ارتباطتی با شهرهایی که دست به شورش زده بودند، بر اوضاع نظارت و هماهنگی های لازم را به عمل آورند. بیانیه آیت الله خوئی که به کرات از مأذنه نجف پخش شده بود تاثیر زیادی بر جوانان انقلابی گذاشت. از سوی دیگر این بیانیه در سایر شهرها و استان‌های عراق نیز توزیع شد.

دو روز بعد بیانیه دوم آیت الله خوئی صادر شد که در آن یک کمیته 9 نفره متشکل از عالمان دین برای نظارت بر روی مسائل انتفاضه معرفی شده بود. اعضای این کمیته 9 نفره عبارت بودند از: سید محی الدین غریفی. سیدمحمدرضا موسوی خلخالی. سید جعفر بحرالعلوم. سید عزالدین بحرالعلوم. سیدمحمدرضا خرسان. سیدمحمد سبزواری. شیخ محمدرضا شبیب الساعدی. محمد تقی خوئی و سیدمحمدصالح سید عبدالرسول الخرسان. همه اینها در حالی است که به گفته برخی پژوهشگران اوضاع در نجف بهتر از سایر شهرها بود و قیامگران خواهان سرنگونی رژیم بعث و اقامه حکومت اسلامی بودند. همچنین تشکیل کمیته 9 نفره برای نظارت و رسیدگی به امور انتفاضه را می‌توان گام مهمی عنوان کرد. دیگر مساله حائز اهمیت این است که در بیانیه دوم آیت الله خوئی بر رسیدگی به امور کل کشور عراق تاکید کرده بود و تنها به نجف بسنده نکرده بود.

 

بیت آیت الله سبزواری و انتفاضه نجف

یکی دیگر از بیوتات علما که در این میان از کنشگران مهم انتفاضه بود بیت آیت الله عبدالاعلی سبزواری بود. یکی از فرزندان ایشان به نام سید محمد عضو کمیته عالی انتفاضه بد و دیگری (سیدعلی) با انقلابیان و نیروهای مردمی ارتباط تنگاتنگی داشت و به خط دهی به آنان مشغول بود. در مورد آیت الله سبزواری باید تاکید داشت که ایشان در زمان تبعید امام به نجف از زمره اولین کسانی بود که به مراوده و ارتباط با امام خمینی (ره) پرداخت. آیت الله سبزواری از حامیان انقلاب اسلامی و از معارضان رژیم بعث حاکم بر عراق بود و گفته شده است که حزب بعث را تکفیر کرد که همین نیز موجب حصر وی از سوی رژیم صدام شد. آیت الله سبزواری حتی در زمان حصر آیت الله محمد باقر صدر از معدود علمایی بود با وجود تدابیر امنیتی شدید به دیدار آیت الله صدر می‌رفت.

در مورد رخدادهای انتفاضه شعبانیه نیز گویا آیت الله سبزواری دو روز پیش از آیت الله خوئی بیانیه ای را صادر کرده بود و در آن با اشاره به اینکه ملت مسلمان و مظلوم عراق مدت طولانی زیر یوغ کفر و ظلم واقع شده است، منشا همه مشکلات را اقدامات حاکمیت حزب بعث دانست که فاقد هرگونه مشروعیتی نزد مردم است.

 

اظهارات یکی از اعضای کمیته 9 نفره درباره تکاپوی نجف در زمان انتفاضه

در این میان نقل قول‌های یکی از اعضای کمیته 9 نفره که از سوی آیت الله خوئی انتخاب شده بود نیز شنیدنی است. در این میان برش هایی از سخنان شیخ شبیب ساعدی را نقل می‌کنیم:
"انتفاضه اول در شهرهای دیگر برپا شد و بعد در نجف. همه مردم مسلح شده بودند. سید خویی دنبال ما فرستاد. از ظهر تا شب صحبت کردیم. سید خویی گفت: می دانید در شهر چه خبر است. ما نمی‌توانیم ساکت بمانیم. اگر رها کنیم مردم تا روز قیامت لعنت خدا و مردم دنبال ما خواهد بود. ما گفتیم: چه کنیم؟ ایشان گفت: من که ضعیف هستم و شهدالله که نمی‌توانم کاری بکنم. اما شما را انتخاب کردم. شما از طرف من هستید. مورد اعتماد من هستید.
ما از ظهر تا شب با سید خویی صحبت کردیم. بعد از آن، از شب تا صبح خودمان کارها رو انجام می دادیم. ما لجنه‌هایی تشکیل دادیم. امنیت، عسکریه، صحیه، خدمات عامه. مشکل بر سر انتخاب لجنه عسکریه بود که ما به کسانی حسن ظن داشتیم اما آنها در واقعا جاسوسان صدام بودند."

"سید خویی به دنبال سید محمد صدر هم فرستاد تا همراه این چند نفر باشد، اما قبول نکرد و گفت من در این امور دخالت نمی‌کنم. بعد به دنبال سید محمدرضا حکیم فرستاد. من پیش سید خویی بودم. خادم آمد، به من گفت: کسی با شما کار دارد. رفتم. گفت: آقای خویی دنبال من فرستاد. من نمی دانم در این اوضاع چه می‌شود. من او را نزد سید خویی آوردم. سید خویی به او گفت: انت مجاهد و ابوک من قبل. حالا وقت جهاد است. حکیم گفت: من نمی‌توانم. گفت چرا؟ گفت: برای این که ما 35 زندانی داریم و اگر من بیایم صدام همه را می کشد. خویی گفت: ما مصلح هستیم نه مفسد. صدام وقتی زندانی ها را می کشد، برای محمد باقر می کشد که در ایران است. کاری به تو ندارد. گفت: نه، من دخالت نمی کنم. بعد سید محمدرضا خداحافظی کرد. اما سید خویی جواب خداحافظی اش را نداد. آقای خویی عصبانی شد. سیگار خواست و گفت: اللهم الیک المشتکی، ففرج عنا یا الله."
"سید خویی همچنین دنبال سید مهدی خرسان فرستاد که او هم نیامد. بعد هم صدام با او کاری نداشت."

"ما در کارهای کوچک و بزرگ با سید خویی مشورت می کردیم. گاهی به اطراف می رفتیم. هیأت از من خواستند به خان یونس بروم و من رفتم. از سید خویی پرسیدم: اگر من رفتم و کشته شدم، شهید هستم؟ گفت: ان شاء الله شهید هستی با اجداد ما. بیانیه سید خویی سبب شد که همه قیام کردند. کل الجماهیر قیام کردند. با سید خویی بحث می شد. یکی می گفت ما تجربه حکومت نداریم. دیگری می گفت جاسوسان صدام زیاد هستند.

 آن وقت اکثر بزرگان در خانه مانده بودند. سید سیستانی هم درخانه بود. او را گرفتند. گفتند: ایرانی یا عراقی؟ گفتند: ایرانی. گفت رهایش کنید. سید محمد کلانتر، اسحاق فیاض و پسر آقای سیستانی که ایرانی بودند آزاد کردند. (گفت‌وگو با مجله شهروند امروز / 25 تیر 90)

 

عدم مشارکت آیت الله صدر، امتناع آیت الله حکیم و تحفظ آیت الله سیستانی

البته سخنان شیخ شبیب ساعدی مستلزم توضیحاتی است: از جمله اظهارات این شخص همراه نشدن شهید محمد صادق صدر با انتفاضه است. دلایل عدم مشارکت این عالم که تاثیر بسیار بالایی در میان مردم عراق داشت و در خطبه های نماز جمعه به صراحت رژیم بعث را به چالش می‌کشید و در پایان به دست حزب بعث به شهادت رسید مشخص نیست. با اینکه بسیاری از شخصیت های دیگر نجف نیز بر گفته آقای ساعدی صحه گذاشته اند اما دلایل این مساله بر همگان پوشیده است. جالب اینجاست حتی کسانی که به بررسی مواضع آیت الله محمد صادق صدر پرداخته اند نیز از سخن گفتن درباره این مساله صرف نظر کرده اند.

مساله دیگر رد کردن پیشنهاد حضرت خوئی مبنی بر پیوستن به کمیته 9 نفره از سوی شهید سیدمحمدرضا حکیم است که دلیل آن زندانی داشتن خانواده حکیم و احتمال کشتار همه آنها از سوی صدام در صورت مشارکت بیان شده است. در این باره باید تاکید داشت که درک وضعیت خاندان حکیم در آن برهه حائز اهمیت است. آنچه در سخنان آقای ساعدی مغفول مانده این است که آیت الله حکیم از جمله کسانی است که در انتفاضه شعبانیه در صحن نجفی برای مردم سخنرانی کرد و بعد از انتفاضه نیز دستگاه جاسوسی حزب بعث او را دستگیر کرد و به شهادت رساند که هیچ خبری از محل شهادت و نحوه شهادت وهمچنین محل دفن او در دست نیست. مساله سوم هم این است که آیت الله ساعدی می گویند که بیانیه سید خوئی سبب قیام شد این درحالی است که قیام مردم موجب شد که صدور آن بیانیه شد.

اما درباره عدم همراهی آیت الله سیستانی با انتفاضه نیز باید تاکید کرد که اگرچه ایشان آن را تایید نکرد اما مخالفتی نیز انجام نداد. به هر صورت نظری در میان برخی علما وجود داشت که انتفاضه مفید فایده نبوده و پس از آن صدام به رغم برخی اقدامات ظاهری با شدت، قساوت بیشتری با حوزه علمیه نجف و شیعیان برخورد کرد.

در پایان این بخش از گزارش باید تاکید داشت که موافقت و مخالفت با انتفاضه، میزان سنجش و معیار صحت و سقم و درستی یا نادرستی هیچ فرد و جریانی نیست. نباید فراموش کرد که گروهی از علما که آیت الله سیستانی را نیز می‌توان یکی از آنها دانست قائل به دخالت بی حد و حصر نهاد مرجعیت در امور سیاسی نیستند و آن را به مصلحت نمی‌دانند. البته فاصله گرفتن از سیاست به مفهوم دوری جستن از آن یا یا فراموش کردن مردم و قطع رابطه با جامعه نیست. چنان که مشاهده می‌شود آیت الله سیستانی پس از سرنگونی رژیم بعث در بزنگاه‌های مختلف همواره به موضع گیری پرداخته است. از سوی دیگر اما نباید نادیده گرفت که این انتفاضه در صورت داشتن تجربه بیشتر از سوی مرجعیت نجف در مسائل سیاسی و همچنین همکاری بیشتر می‌توانست نتیجه دیگری را به ارمغان آورد. البته نقش آمریکا و هم‌پیمانانش، جاسوسان حزب بعث و جنایت‌گری نیروهای صدام و منافقان خلق را در سرکوب این انتفاضه هم باید مد نظر داشت./983/ب501/ک

 

ـ این گزارش به نقل از کتاب " انتفاضه شعبانیه ؛ حماسه مقاومت اسلامی عراق" نوشته صفاء الدین تبرائیان است.

 

ارسال نظرات